استکانهای کمر باریک و چای لبدوز

با همهی استکانهای دیگر فرق داشتند. در ساخت آنها ظرافتی بیش از حوصلهی آنهایی به کار رفته بود که چای را تند و تند سرمیکشیدند. استکانهای کمر باریک را باید نرم و سبُک با دو انگشت برمیداشتند و چایش را جرعه جرعه مینوشیدند. همان استکان هایی لب طلایی کمر باریکی که اعیانی اش طلاکوب بود. همهی آنها هم نقش و تصویرهایی داشتند از ناصرالدین شاه، با سبیلهای از بناگوش دررفتهاش؛ یا زنان فرنگی با لباسهای پُف کرده و مردانی با کلاههای پَردار. همه هم کنار درخت و سبزهزاری دیدنی و تماشایی. استکانهای کمر باریک سوغات فرنگ بود و نشانهای از اشرافیگری و زینت و به رُخ کشیدن. طرحهای ساده و بدون نقشونگارش در قهوهخانهها و بسیاری از خانهها به فراوانی پیدا میشد. راستی هم نوشیدن چایی با استکان کمر باریک مزهی دیگری داشت: گوارا بود و دلچسب. اگر هم چایش دبش و خوشرنگ بود، خستگی را حسابی از تَن بیرون میکرد و حال خوشی میداد که نگو و نپرس!